اِنَّ مَعَ العُسرِ یُسرا

اِنَّ مَعَ العُسرِ یُسرا

اِنَّ مَعَ العُسرِ یُسرا

مهربانی همینجاست ...

 

مهربانی همینجاست کنار دل من ،

عشق هم اینجاست ،

در خانه ی دل من ،

دلم میخواست جای دنجی داشتم در این دنیا ،

تا آرام و بی واهمه از عشق پذیرایی میکردم و مهربانی ها را نشانش می دادم  تمام وجود من لبریز از احساسات متضاد است که بروز دادن آنها دست خودم نیست تقریبا همیشه وقتی تنفر در وجودم فراگیر است بایستی عشق را پنهان کنم در صورتی که در آن دم عشق بر نفرت چیره میشود و برعکس زمانی که باید مهربانی را به کسی که دوستش دارم هدیه میکردم عصبانیت به من حاکم بود و من عاجز بودم ،

درمانده میشدم و پشیمان ،

تا زمانی که فرصتی پیش میامد و سر پا میشدم و بهانه‌ای برای زنده ماندن پیدا میکردم و مدتی آرامش را ، 

نه 

که خودم ،

بلکه به خاطر وجود کسانی که دوستشان دارم 

هدیه ی آنها بود به من و من که قدر هیچ کس را ندانستم حتی اونی که شاید مرا عاشقانه دوست داشت و من 

هیچوقت متوجه نبودم !

  • rohani