اِنَّ مَعَ العُسرِ یُسرا

اِنَّ مَعَ العُسرِ یُسرا

اِنَّ مَعَ العُسرِ یُسرا

هیچوقت...

هیچوقت در تمام مدت بودنم که در دنیا میگذرد از هیچ چیز  نترسیدم  ،

حتّی از مرگ ............

با خودم که روراست میشم هر زمان قفسی را میدیدم اگر که اِشغال شده بود و میهمانی داشت  خیالم راحت میشد و اما اگر خالی بود در من هراسی به وجود میامد چونان کسی که در برابر عدالت حکم برایش خوانده میشد که ابد داری !

اسارتی بی حدومرز که با نیم نگاهی دست و پا در عین آزاد بودن بسته میشد و ...

اسیر 

زمان زیادی از اسارتم در بند خودم میگذرد .

روزهایی را که فکر نمیکردم ببینم  حالا دارم میگذرونم تصوّرش چقدر سخت بود اون وقتا و حالا گذراندنش دردناک !

گذشته های خوبِ من  ، خوب مانده اند  

ولی  

با هر نفسی درد دارند

  • rohani