اِنَّ مَعَ العُسرِ یُسرا

اِنَّ مَعَ العُسرِ یُسرا

اِنَّ مَعَ العُسرِ یُسرا

گویا تنهایی هم ...

وقتی  فکر میکنم  جایی هستم که نباید باشم واقعیتی انکار ناپذیر  را روبروی خودم میبینم  ،

تنهایی !

گویا تنهایی هم از هم صحبتی با من خسته شده است فقط سراغم را میگیرد و دیگر همنشین خوبی برای من نیست

کسانی که دوست داشتن می دانند همیشه لبریز از احساس نیستند 

 گاهی دیوانه میشوند 

و گاهی  ...

داغون تر از آن هنگام که سنگهای بزرگ را بر سر راه دلشان می دیدند و لنگ لنگان گام بر میداشتند تا مبادا ...

جای دوری نرفته ام  ، مشکلی هم پیش نیامده ،

و زنده ام مثل تمام انسان های دیگر ،

گاهی تنهایی را خیلی دوست میدارم آرامشی را به فکرم هدیه میکنم و اینکه آدم وقتی دوست و یاری ندارد تنها میماند ،

اما 

وای از آن روزی که آدمی دوستی داشته باشد و باز هم تنها باشد .

و الان من ،

سخت ترین زمان زندگی ،

که قصه ی زندگی  من تمام شده و هنوز از عمرم 

مونده ،،،

  • rohani