اِنَّ مَعَ العُسرِ یُسرا

اِنَّ مَعَ العُسرِ یُسرا

اِنَّ مَعَ العُسرِ یُسرا

همیشه در ...

همیشه در تاریکی شب بغض گلویم را میشکنم تا کسی نبیند و نفهمد که چه راحت میشکنم ،

قصه ی من تلخ و بی صدا ست ،،،،،

به زیر این گنبد کبود با این همه ستاره سهم دل من حتی یک چشمک هم نبود ،

قلب من تپش را ، چشم من انتظار را ، گوش من سکوت را و زبان من که فریاد میزند چرا سحر نمیشود ؟

درک کرده ام که آرامش خاطر بسیار مهم تر از آسایش جسم است برای اآرامش درونی ام مدت هاست دعا میکنم اما انگار خیلی از سرنوشت خودم جلوتر یا عقب مانده ام 

افکار به هم ریخته ام را نمیتوانم جمع و جور کنم من آن شده ام که انسان شدنم آرزوست ،

چی میشد اگر تحمل من بیش از اینا بود خدایا طاقتم ده تا صبور باشم بار بی عاری را که بر دوشم است آنطور زمین بگذارم که دیگر ،،،

که دیگه تو باشی و من ثناگوی تو ،،،

  • rohani