اِنَّ مَعَ العُسرِ یُسرا

اِنَّ مَعَ العُسرِ یُسرا

اِنَّ مَعَ العُسرِ یُسرا

برای خودم

تجسم  و تصور از کسی ، 

از  کسی که دوستش داری  ،

تصوّر اینکه الان در چه حالی هست و لحظه‌ای دیگر به چه صورت !  

میتواند لذت بخش باشد  

من فکر میکنم 

تنها زمانی که قلب آدمی با مغزش همکاری صمیمانه و متقابل دارد همین زمان است،

که مغز فکر کرده تصوّر میکند و  تصویر میسازد و قلب آنها را با جان و دل در خودش می پذیرد ، 

اگرحافظه داخلی قلبهایمان را باز نشانی کنیم به ساخت خدا ، خیلی جادار میشود و  لحظه لحظه تصاویر ارسالی از ذهنمان را ویرایش و هر چیزی غیر از عشق را دیلت خواهد نمود و عشق خواهد ماند و دوست داشتن و مهربانی  ، ، ،

ذهن ما که دوست داشتن را بدرقه میکند تا به جایگاه اصلی خودش یعنی دل برساند  

در بین را اندامهای دیگر هم آن را  همراهی میکنند ،

گوشها که تمام نجواها و صداهایی که تا حالا از عشق شنیده بودیم را بازسازی کرده و معادل آن را بر روی آن حرکت بارگزاری میکنند ،

حس بویایی  که عطر تن عشق  را میفهمد و تن را نوازش داده و با بوی خوش وجودش معطرمان میکند ،

زبان

عاجز تر از آنست که در برابر ابراز احساسات عشق انسانها نسبت به هم عرض اندام کند ولی با این حال با تمام وجود زیر لب زمزمه میکند دوستش دارم ،

دست ها که زیر مجموعه حس لامسه  است هر وقت احساس کند  که عشق را لمس میکنیم لرز به تمام بدن میاندازد 

و پاها که سست میشوند و قادر نیستند قدم از قدم بردارند که مبادا عشق لحظه ای آن طرف تر  بماند ،

و نگاهمان

 که تمام وقت در اختیار قلب بوده و شاید  جاسوسی دو جانبه برای دل و ذهن است به جای دل میبیند و به جای مغز فکر میکند ،

این چشمان ما هستند که عکس العمل تمام اعمال دل و ذهن را به عشق منعکس میکنند 

در فراقش اشک میریزند  و به شوق دیدن روی یار تبسمی میکنند ارزشمندتر از تمام دنیا ،

چشم بسته میشود تا دل به یاد عشق آرام بگیرد ،

چشم بسته میشود تا ذهن عکس عشق را ببیند ،

و چشم بسته میشود تا روح به سوی عشق پرواز کند ،

و دنیایی ساخته شود فرازمینی ،

رؤیایی عاشقانه ،

و دوست داشتنی ،،،

  • rohani