اِنَّ مَعَ العُسرِ یُسرا

اِنَّ مَعَ العُسرِ یُسرا

اِنَّ مَعَ العُسرِ یُسرا

دوراهی های دوست داشتن

آدمهایی رو دیدم که سرشون شلوغه ولی وقت پیدا میکنن !
دیدم آنهایی رو که نمی تونستن خوب چت کنن ولی سریع جواب میدادن با یک پاراگراف کامل !
وقتی میدونستن که بی خبری از حالشون نگرانی داره وقت و بیوقت خبر میدادن !
اگر یکی آدمو واقعا از ته دل دوست داشته باشه نیازی نیست یادآوری کنی همت کنه و تلاش برای بودن  و رساندن پیام !
برای همچین آدمی در مسیر دوست داشتن  هیچ تقاطعی چراغ قرمز نخواهد داشت  .
و یادمون باشه اونایی که دوستمون دارن با تمام وجود باورمون میکنن حتی دروغامونو که شاید برای رهایی از تفکرات ذهنی  این و آن و شایدم نشا‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ت گرفته از مشکلات شخصی خودمونه که  عنوان میکنیم  و  این اصلا عادلانه نیست !
عاقلانه که بیاندیشیم و آنگونه که مدعی وجود عشق به معشوق در درون خودمون هستیم به سوی او که نه ! ولی همراه او گام برداریم ، آنقدر که باید اذیت نخواهیم شد .
تصورم اینگونه است ، تنها دارایی آدم که میتونه در این دنیا ارزشمند باشه ،
بودن در قلب یه انسان دیگس نه در کلام او ، 
اینکه چگونه از میان کلمات بدونیم در دلش جایی داریم یا نه ؟
نباید زیاد هم سخت باشه ، 
( اینکه  در رابطه باشی   هیچ کاری نتونی بکنی و  نکنی   اونوقت تنهاترم بشی اینجاست که یادت میاد اون زمانهایی رو  که جواب میومد یا بعد مدتی با بهانه ای تاخیر توجیه میشد و بیاندیشی  به کلمه ی  اجبار  )
( اینکه نتونی خبری بگیری و بگی  بیخبر نزاری ها  یا اینکه خبر از تو  و چشم در راه بمونی ... )
چقد بیرحمند کلمات روزی آنچنان به ذوق میارنت  که در مسیر سبز  دوست داشتن هیچ کسیو نمیبینی و تنهایی آنچنان شادی  که انگار ...
و روزی همون کلمات آوار بشن رو سرت و ویران کنن هر آنچه در سر داری  .
دوست داشتن را مسیریست  جذاب  ، زیبا ، قشنگ  و دلربا اما  پر از پیچ و خم  ،  فراز و نشیب های بسیار  و البت دوراهی های زیاد و گمراه کننده ، 
چه بسا کسانی که عشق به مسیر را نسبت به معشوقشان در همین دوراهی ها گم کردن ، جاموندن و یا جا گذاشته شدن .
و تنها در معیّت غم عشق را همراهی کردن .
و من جویا شدم دلایلی را که  قلبها بر سر دوراهی ها به انتظار ایستاده بودن و آن رسیدن کسی بود که دوستشون دارن .
دلی رو دیدم تنها  و یادی کردم از خودم 
اما سوال این بود که 
همدیگه رو که به خوبی داشتیم ؟
من چرا ایستاده بودم !
ینی جا  گذاشته شده بودم !
یا ...
 واقعا چرا ؟
اگر که موندن و گم شدن من  آرامشی برای کسی به ارمغان دارد چرا که گم نَشوَم !
اونوقت چرایی وجود نخواهد داشت ، آرام و نبضی  به حالت مُردن  کافیست مرا .
چقد خوب بود راستگو بودیم برای همیشه !

  • rohani